دانلود فيلم 14 سالگي ابوالفضل صادقي در نوني شلمچه: لشكر 17 علي ابن ابيطالب (ع) گردان امام سجاد (ع)

  دانلود فيلم 14 سالگي ابوالفضل صادقي در نوني شلمچه: لشكر 17 علي ابن ابيطالب (ع) گردان امام سجاد (ع)

 

كتاب زيرِ پُل قماربازها و شش آچار براي چرخاندن فكر مردم
تاليف: ابوالفضل صادقي
متن زير، قسمتي از كتاب زيرِ پُل قماربازها و شش آچار براي چرخاندن فكر مردم؛ تاليف ابوالفضل صادقي است.

ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه احترام با تعداد كارت هاي اعتباري كه شخص با خود حمل مي كند، يا بهتر بگويم، با ميزان حساب بانكي سنجيده مي شود! چه خوشتان بيايد، چه نيايد اين قماش مهم اند و به حساب مي آيند. اكنون آيا شما جزو بازندگان مسابقه ي دوي هستيد كه به خارج از مسير مسابقه افكنده شده ايد تا شانس پيروزي فقط در چنگ عده اي خاص باشد؟ آيا ديگر اصلا چيزي باقي مانده كه سخن گفتن از آن به جمع جوانان ايران، گرما بخشد و به اميدش زندگي كنند؟ صدها هزار نفر از مردم ايران دوست دارند پولدار شوند ولي نمي شوند. چرا؟ درس اول: نبايد منتظر اتفاق خاصي باشيد. اولين جايي كه من با واحد درسي تجارت، آشنا شدم زيرِ پُل قماربازها بود. شما موفق نمي شويد مگر اينكه شروع كنيد. راه پول درآوردن، شروع كردن است.

نوع سرمايه گذاري شما نبايد شبيه شعبده بازان و تردستاني باشد كه تعداد توپ هايي كه در هوا دارند از ظرفيت شان بيش تر شده، افتادن يك توپ همان و افتادن بقيه همان. بزرگترين راز ثروتمند شدن اين است كه حتي اگر پول اندكي داري، هرگز بر باد ندهي و آن را در كاري سرمايه گذاري كني كه زياد شود. البته چيزهاي خوب نصيب كساني مي شود كه صبر كنند و شكيبا باشند. اين درس را حتي زماني كه به ثروت كلان هم رسيدي از ياد نبر. من هنوز ماشين پرايد سوار مي شوم. به باور من فقط يك درصد سرمايه ي آزاد را بايد صرف خريد ماشين كرد. جوانان به ويژه دانشجويان بايد بدانند كه دوران جواني وقت قمار نيست، وقت استفاده از فرصت هايي است كه اگر دير بجنبيد ديگران آن را مي قاپند، همانند، مارك زاكر برگ، مبتكر و مالك فيسبوك. اصولا جوانان از حرف مردم به ويژه پس از شكست مي ترسند، از اين رو قدرت ريسك آن ها به هنگام انجام يك كار يا اجراي يك ايده جديد به شدت پائين مي آيد. سودهاي كلان در درونِ خطرهاي بزرگ است.

انگار آوراگي پايان ندارد. واقعا تاب و توانم را از دست داده ام. انصاف بده، آيا بي پول مي توان زندگي كرد! آيا تا كنون شلاق نداري را خورده ايي؟ اگر پول نداشته باشي، ديوار زندگي ات فرو مي ريزد و مثل ماهي كنسرو، فشرده مي شوي. نمي تواني تصور كني وقتي فقر، گلوي خود و خانواده ات را مي فشارد و در اوج تهي دستي قرار داري. خدايا! اين زندگي تا چه اندازه مصيبت بار و خفه كننده است. داستان داستان مفصلي است.
آيا آينده نيز اين چنين تيره و تار خواهد بود؟ هر روز در كوچه هاي فقر دوره گردي مي كردم. در اين كوچه ها پرنده ي آرزوها براي من پَر نمي زد. مسيرم را براي دوره گردي به كوچه هاي بالاشهر تغيير دادم شايد كاسبي بهتر باشد، غافل از اينكه بچه پولدارها براي تماشاي حمالي من و متلك گفتن از يكديگر سبقت مي گرفتند.

يك روز خيلي گرسنه بودم و هيچي كاسبي نكرده بودم. پسر بچه اي كه در حال خوردن ساندويچ بود متوجه شد كه من بهش نگاه مي كنم. اين ابله هنوز ياد نگرفته بود كه وقتي گرسنه اي را مي بيند، انتظار مي رود كه پس مانده غذايش را به جاي انداختن در سطل آشغال به ديگران بدهد. چه سخت روزگاري است، وقتي شكم باعث شرمساري چهره مي شود.

همه ي بدبختي ها را يك به يك، به اميد آينده بهتر تحمل مي كردم و از پاي درنمي آمدم. دعايم هميشه اين بود؛ خدايا! مي خواهم طوري زندگي كنم كه همواره لياقت زندگي كردن را داشته باشم و براي مَردن هم آماده باشم. در زمان دستفروشي بود كه مهمترين نكته موفقيت را ياد گرفتم «كمتر از آنچه در مي آوردم خرج كنم و هرگز زير بار قرض نروم».
هر روز صبح با احساساتي مبهم و كاملا گيج كننده به جمع آوري كاغذ و مقوا ادامه مي دادم تا اينكه به چايي فروشي روي آوردم. بهتر از دوره گردي بود. پاتوق خوبي پيدا كردم، زير پل قماربازها.
فروش چاي و سيگار به قماربازها جذاب بود. اگر قمارباز، در تاس ريختن جفت شش يا شيش و بش آورده بود، يا در ريختن قاب، نقش آورده بود، بقيه ي پول چاي را ازم نمي گرفت. گاهي هم بازنده ها سراغ چاي مي آمدند، نمي شد دورشان بزني.

بهتر دانستن به طور خودكار باعث بهتر عمل كردن نمي شود. اگر اين گونه بود آنهايي كه داراي دكتراي اقتصاد هستند بايد ميلياردر باشند، ولي اين گونه نيست. چه بسا بالاترين مدارك دانشگاهي را دارد اما نمي تواند يك ريال را دو ريال كند. خواندن اين كتاب كافي نيست، بلكه بايد توصيه هاي كتاب را جزيي از زندگي روزمره ي خود كنيد. هرچند عادات بد، دير از بين مي روند، به ويژه زماني كه هيچ انگيزه اي براي قبول ريسك وجود ندارد و همه چيز به شانس و اقبال موكول مي شود. سودهاي كلان در درونِ خطرهاي بزرگ است